در دل تاریخ بشریت، پرسش از ماهیت انسان همواره مرکزی بوده است. اما امروزه، این پرسش شکل تازهای به خود گرفته است. آیا انسان، آنگونه که تاکنون تصور میکردیم، موجودی شناختهشده و تعریفشده است؟ یا شاید ما در یک سرگردانی عظیم، گمشدهای هستیم که هویت خود را از یاد بردهایم؟
اگر به تاریخ اندیشه بشر بنگریم، میبینیم که پرسش از "انسان چیست؟" همواره به عنوان یک چالش اساسی مطرح بوده است. فیلسوفان و اندیشمندان بسیاری در طول تاریخ کوشیدهاند تا به این پرسش پاسخ دهند، اما هیچگاه به یک اجماع کلی دست نیافتهاند. شاید دلیل این امر آن باشد که پرسش از ماهیت انسان، پرسشی است که ریشه در عمق وجود ما دارد و به سادگی نمیتوان به آن پاسخ گفت.
امروزه، با پیشرفت علم و تکنولوژی، این پرسش پیچیدهتر شده است. دستاوردهای علمی ما به ما نشان دادهاند که جهان بسیار پیچیدهتر و ناشناختهتر از آن چیزی است که تصور میکردیم. در این جهان پهناور، انسان به عنوان یک موجود کوچک و ناچیز، احساس گمشدگی و بیهویتی میکند.
پرسشهای اساسی که امروزه با آن روبرو هستیم عبارتاند از:
این پرسشها، پرسشهایی هستند که هر یک از ما در طول زندگی با آنها مواجه میشویم. پاسخ به این پرسشها، نیازمند تفکر عمیق و جستجوی مداوم است. شاید بتوان گفت که زندگی، خود یک سفر اکتشافی است و هدف ما در این سفر، شناخت خود و جایگاهمان در جهان است.